شخصی



وداع آخرین شب گرم رفتن دیدمش لحظه های واپسین دیدار بود او به رفتن بود و من در اضطراب دیده ام گریان دلم بیمار بود گفتمش از گریه لبریزم مرو گفت جانا ناگزیرم ناگزیر گفتم او را لحظه یی دیگر بمان گفت می خواهم ولی دیرست دیر در نگاهش خیره ماندم بی امید سر نهادم غمزده بر دوش او بوسه های گریه آلودم نشست بر رخ و بر لاله های گوش او ناگهان آهی کشید و گفت وای زندگی زیباست گاهی گاه زشت گریه را بس کن مرا آتش مزن ناگزیرم از قبول سرنوشت شعله زد در من چو دیدم موج اشک برق زد
سلام اینکه کمرنگ شدم تنها دلیلش اینه یک جا دیگه هستم جایی دورتر از این دنیای مجازی تو دنیای مجازی دیگه ای مینویسم با دوستان جدید دیگه ای نشستم و من دوباره و دوباره و دوباره غرق در این دنیاهای مجازی وقتم را به بطالت میگذرونم خدانگهدار تا ؟؟؟ نمیدونم دوباره بیام بلاگفا یا نه ولی مطمعنم دنیای جدید مهربون تر از اینجاست دلم میخواست ارتباطم دو طرفه باشه ولی دوستان اینجا همیشه خاموش بودند شما بمونید و مهر سکوت رو لباتون

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ تخصصي دکتر کبري سبزعلي يمقاني پرستار سالمند ، پرستار کودک ، پرستار در منزل زندگي برتر Nick طراحی داروخانه و مطب دندانپزشکی با تجهیزات فانوس رایانه فرهنگ مجازی نمونه سوالات استخدامی آتش نشانی 98 موسسه بین المللی سفیران صلح Siua